عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
وقتى سازش نکردن امام حسین (علیهالسلام) با یزید قطعى شد، محمد حنفیه، برادر امام خدمت حضرت رسید و گفت : از اینرو تا آنجا که ممکن است در شهرى اقامت مکن و با فرستادن نمایندگانى به سوى مردم، آنان را به بیعت با خود دعوت نما؛ اگر با تو بیعت کنند، خدا را سپاس نموده وگرنه، باز به تو آسیبى نمىرسد. ولی با ورود به شهرى مىترسم بین مردم اختلاف افتاده و گروهى از تو پشتیبانى کرده و گروه دیگر علیه تو بپا خیزند و کار به خونریزى کشیده و هدف تیر و بلا قرار گیرى و خون بهترین فرد این امت ضایع و خانوادهاش ذلیل شود. امام حسین(علیهالسلام) پرسید: به عقیده تو به کجا روم؟ محمد حنفیه گفت: فکر مىکنم بهتر است که وارد شهر مکه شوى و اگر آنجا نیز براى شما امنیت نبود، به بیابان و کوهها و از دیارى به دیار دیگر رَوى تا ببینیم کار مردم به کجا مىانجامد؛ امیدوارم با درک صحیح و اراده آهنین خود، مشکلات پیش روى را با موفقیت تمام، یکى پس از دیگرى، برطرف کنى.1 امام حسین(علیهالسلام) فرمود: برادرم! اگر در دنیا هیچ پناهى نباشد، با یزید بیعت نخواهم کرد؛ بخدا سوگند، اگر در صخرههاى کوهستان و یا لانه حیوانات بیابان روم، مرا یافته و خواهند کشند. (در اینجا محمد حنفیه گریه میکند) خداوند ترا پاداش خیر دهد که خیرخواهى نمودى ولیکن من تصمیم گرفتهام که برادران و فرزندان ایشان و شیعیانم که بینش و منششان با من یکى است، به سوى مکه حرکت کنم و اما تو در مدینه بمان و اوضاع و احوال اینجا را دقیق زیر نظر بگیر و به من گزارش کن.2 مرحبا بالقتل فى سبیل الله ولکنکم لا تقدرون على هدم مجدى و محو عزتى و شرفى فاذا لا ابالى من القتل3 چه زیباست کشته شدن در راه خدا، ولیکن شما مجد و عظمت و عزت و شرف مرا نمىتوانید نابود کنید؛ در این صورت من از مرگ واهمهاى ندارم . پی نوشت ها: 1- کشف الغمه، ج 2، ص 29/ بحارالانوار، ج 78، ص 121 . 2- مقتل المقرم، ص150. 3- ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 601. [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:7 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |